• وبلاگ : كلرجي من
  • يادداشت : مردم، روان‏شناسان بالفطره
  • نظرات : 1 خصوصي ، 9 عمومي
  • ساعت ویکتوریا

    نام:
    ايميل:
    سايت:
       
    متن پيام :
    حداکثر 2000 حرف
    كد امنيتي:
      
      
     
    حس مي كنم نمي تونم بفهمم چه جور ادمي ام . به خاطر همين متأسفانه نظر ديگرون برام مهمه.
    اگه چيزي بهم گفتند سعي مي كنم تطبيق بدم با خودم . اونوقت اگه خوانا شد يا مي پذيرم يا يه جوابي براش پيدا مي كنم .
    اگه شما بهم بگين حتمأحواسمو جمع مي كنم كه بگم تشكر....
    به اميد فردا ...
    كي ميايي..........

    خوب ! ژارسي بلاگ اجازه درج كامنت براي مطالب آرشيوي رو نمي دهد ولي من ول كن نيستم و نظراتم ! رو درباره مطالب آرشيويات اينجا مي گذارم :

    براي مطلب : خدا را چه ديده‏اي...
    سلام
    قشنگ بود . اي کاش اين گونه بودم !!! مطمئن هستم شاعر اين شعر در شرر هائي از خوشبختي به سر مي برد !!! خوش به حالش ....

    سلام
    اول فکر کنم لازمه سال نو رو بهت تبريک بگم . نه ؟!!!!!
    بعد اينکه ما هم مدتي است در پي پاسخ همين سواليم . خبري جائي هست ؟!!!! به کدام سو بنگرم ؟ گوشهايم را در کدام جهت تيز کنم ؟ کدام مسير را بپويم ؟ .... کسي مي داند ؟

    براي مطلب :زينب دارد مي‏دود هنوز...
    سلام
    از ابتداي سفر به اين فکر مي کردم که اگر قرابت اين سرزمين را از طوفان سال 61 هجري بگيريم چه چيز ارزشمندي برايش باقي مي ماند که ارزش حضور ! داشته باشد ؟ اين جاست که مي فهمي کشش از کجا بوده است که مردان مرد را واله وار به اين سو کشانده است . اصلا زندگي اگر رنگ و بوئي نگيرد از خون خدا !! ارزش همين نفس هائي هم که فرو مي برم به هيچ نزديک مي شود .

    براي مطلب :حيف... حيف... حيف...
    سلام
    اين ايام فرصت خوبي بوده است براي تفکر . اول در کرده هاي سال قبل . در تصميم هاي گذشته و مهمتر از آن انديشه در کارهاي نکرده و راه هاي نرفته . اما در کنار آن وظيفه برادري ايجاب مي کند صعود و نزول رفيق را در منحني روزمرگي هايش ببيني . ناظرباشي و کم است اگر تنها مايه عبرت باشند . برادر نبوده اي اگر ياريش نکني آئينه وار تا نقص هايش را به مدد الهي و پرتوهاي برادرانه مهر تو به حسن بدل کند . در اين ايام بيشتر از تبريک نوروز منتظر صداي برادري اينگونه بودم ..... دلم مي خواست حيف ! نباشم .

    براي مطلب :نگاه حداقلي
    سلام
    جالبه ! گفتي نگاه حد اقلي !! و کت و شلوار . امسال يکي از دلايلي که باعث شد تصميم قبليم رو مبني بر سفر نرفتن نقض کنم همين قضيه کت و شلوار بود . نمي دونم از اقتضاي شهر بود يا چي که هيچ رقم حاضر نبودم هفت - هشتاد تومن بدم واسه لباس در حالي که اگه کسي مانع نمي شد همش رو خرج مطالعه مي کردم . بعد ديدم اگه ايام عيد رو در مسافرت باشيم نه ضرورتي بر خريد لباس نو هست و نه فشاري از طرف جامعه ! يا خانواده اين شد اول راهي سرزمين هاي خاکي شدم و بعد هم .... خوب ! کمي از خواندن عقب افتادم اما ديدم به جايش !!!

    اما در باره هنر اسلامي . ببين شايد بشه با اين توجيه انواع مختاف هنر رو بررسي کرد که واسه اينکه شما زوايا و خفاياي يک کاري رو بررسي کني و مثلا ادبيات يک فرهنگ خاص رو مورد کنکاش قرار بدي لزومي نداره اون فرهنگ يا ادبياتش( يا کلا ادبيات ) اسلاميباشه . البته وقتي پاي گسترش و استفاده از اون هنر مياد وسط وضع فرق مي کنه .

    براي مطلب :من يك آدم بي‏كارم
    سلام
    با اين مورد به شدت موافقم !!! واسه همينه که اهالي هنر يا کارهاي ديگه مي نالن !!! چون اين زندگيشون هم هست و وقتي از بين کار و زندگي ، معيشت رو انتخاب مي کنن با وجدانشون نمي تونن کنار بيان . من کساني رو مي شناسم که در کنار کار فرهنگي يا رسانه اي منبع ديگه اي براي امرار معاش دارن و خوب انصافا هم در کار هنريشون موفق هستن و شايد بشه گفت اينها کار حرفه اي انجام مي دهند . اين طور نيست ؟
    راستي شايد به همين دليل هست که من علي رقم علاقه وافري که به داشتان دارم هيچ گاه حاظر نشدم سمت و سوي زندگي آينده ام را در اين مسير قرار بدهم اما هميشه در کنار مسير اصلي به اين مورد هم تا آنجا که توان داشته ام رسيده ام حالا اگر به فعاليت هنري کمتر برسم اين ارزش رو داره که کيفيت رو فداي کميت نکرده ام . نظر شما چيه ؟ ( در باره اين شيوه و سلک ؟ )

    به اميد آسمان آبي فردا ...

    سلام
    به ريزه کاري کاي رفتار خودم کمتر !! ولي بقه رو چرا . گاهي وقتي توي يک جمع هستم خودم رو در يک جايي قرار مي دهم ، مثل ناظر . بعد تک تک افراد رو بررسي مي کنم . البته گاهي طرف متوجه ميشه که من کليد کردم بهش !!!
    و کلي مشکل زا ميشه . به همين دليل تا حالا نتونستم يک مورد آزمايشگاهي از نوع پير زن !!!! پيدا بکنم .
    ولي شخصا به بررسي رفتار و طرز نگاه بچه ها به زندگي علاقه بيشتري دارم . اخيرا زوم کردم به پسر خالم که هنوز 2 سالش نشده .
    و نمي دون چرا انقدر از من مي ترسه !!!! با اين سن و سال کمش روحيات مختلفي داره و پيچيدگي هائي که کمتر در آدم بزرگ ها ديدم .
    ولي خوب !! همين الان تصميم گرفتم کمي روي خودم مطالعه کنم . بايد از همه اين ها جالب تر باشه چون آدم به نحوي مي تونه بفهمه
    بررسي هاش چقدر با واقعيت قرابت دارن . نه ؟

    به اميد آسمان آبي فردا ...

    سلام. دقت شما فوق العادس. اما يه نكته اي نبايد مغفول بمونه. هر قدر كه عادات رفتاري مهمه از اون مهم تر عادات فكري ماست. ما گاهي رفتار هاي مردم رو با فكر خودمون و با پيش فرض هاي ذهني خودمون تحليل مي كنيم. بنابراين يه ذره با واقعيت ها متفاوت از اب در مياد. خوبه در مورد فرم هاي رفتاري خودمون فكر كنيم اما در فرم تفكرمون كه در حقيقت سرچشمه رفتارهاست لازم تره فكر كردن.

    زنده باشين.

    يا محمد و ياعلي

    سلام . قابل تامله . البته هيچ روانشناسي براي ما مثل خودمون نميشه . چون ما جانشين خدا در خودمون هستم و او يعلم خائنه الاعين و ما تخفي الصدور ..... همين . يا علي داداش .
    سلام
    جالب بود
    و قابل تامل
    دقت تو ريزه كاري اخلاقي خودمون ...
    موفق باشين
    يا علي

    يه چيزي رو يادم رفت انگار

    تولدتون مبارك

    چه خوبه آدم با بهار متولد بشه مهم نيست تولدش كي باشه

    نميگم قالب نو ..ظاهرا خيلي چيزا تغيير كرده

    بهتره بگم وبلاگ نو مبارك

    جالب بود...گرچه كه شما انگار شخصيت آدمها رو از روي حركات گاهاّ نا آگاهانه شو ن بررسي ميكنيد

    در صورتي كه نوع حرف زدن و طرز فكر آدمها معيارهاي بهتري براي شناسايي افراده

    مثلا وقتي ميگن طرف بچه ساله به نظر من (كه نويسنده نيستم) آدم بي مسئوليتيه يا حد اقل دور نگر نيست شاديهاش و غمهاش عمق ندارن لحظه اي ان

    بيچاره اون تازه دوماد...

    سلام: من فكر ميكنم اگه با اين ديد نگاه كنيم، نه نگاه نه ، يعني يادمون باشه كه مردم بالفطره روانشناس هستند و در برخوردا اين نكته رو به ياد داشته باشيم ، ديگه نميتونيم خودمون باشيم و همش ميخوايم كاري كنيم كه مردم برداشت خوب رو ما داشته باشن. اونوقت نتيجه ميشه آش شله قلمكار.البته در برخوردا احترام به عرفيات خوبه ولي در قالب شخصيت خودمون باشه نه ساختگي.

    و اما ريزه كاريهاي رفتاري خودم؟؟؟؟؟؟؟؟؟ نع همچين چنگي به دل نميزنه

    راستي يه سئوال؟؟؟؟؟؟؟؟؟ و يه نتيجه گيري.......

    شما معمولا از وسط جمله حرف ميزنيد يا من اولاي نوشته هاتونو ندارم؟ نوشته (حيف) و نوشته ( نگاه حداقلي) و نوشته (مردم...) رو ببينين.يا شايد سبك نوشتاريتون اينطوريه؟ يا شايد منظور خاصي در اين سبكه نوشتاري هست؟

    آخه من خودم يه وقتايي اول جمله رو ، تو ذهنم ميگم و بعد ادامشو بلند ميگم و همه ميگن : تو باز از وسط ، حرف زدي؟

    اينم فكر كنم يه شاهد مثال برا فرمايش شما.

    موفق باشيد يا حق التماس دعا.

    پاسخ

    اتفاقا به نظر وقتي آدم از نظر روحي قدرتمند مي شه، اون وقته که مي‌تونه خودش باشه. چون از اين که خودش رو نشون بده هيچ واهمه اي نداره. اما در مورد متن... بايد بگم که من معمولا شونصد خط مقدمه مي‌نويسم بعد با خودم مي‌گم خب اين همه مقدمه ه نيازي بود. بعد پاکش مي‌کنم، بعد با خودم مي‌گم انگار بد هم نشد. مخاطب يه دفعه حواسش جمع مي شه. خوب نيست؟جاري باشيد...