سفارش تبلیغ
صبا ویژن

آن روز که به محمد گفتم «میم‏مثل‏مادر» را شش بار دیده‏ام گفت:‏ «دیوانگی که گنبد و بارگاه نداره!». حکما اگه این بار به‏اش بگویم امروز برای پنجمین بار «من‏او»ی آقای امیرخانی را خواندم باز همان جلمه را بگوید. ولی خب به قول بچه‏ها گفتنی: «دلیل نمی‏شه. یکی داری، یکی نداری دیجه!»

حالا امروز هم دارم می‏رم برای جشنواره فیلم فجر. سهم امروز ما دو تا فیلمه از بخش سودای سیمرغ: یکی «مصائب دوشیزه» از آقای مسعود اطیابی، یکی هم فیلم «اتوبوس‏شب» از آقای کیومرث پوراحمد. به دومی بیشتر امید دارم. احتمالا دوشنبه هم بعد از کلاس برم دو تا بلیت دیگه‏م رو خرج کنم. تا خدا چی بخواد. فقط خدا کنه مامانم این نوشته رو نبینه که کله‏م رو می‏کنه:
«این که می‏گی کار دارم و درس دارم و نمی‏رسم و بعدا میام اصفهان و سرم شلوغه و این‏ها همین گشت و گزارهاست دیگه؟! دیروز کاشان، امروز تهران، حتما فردا هم سر از قونیه در میارین!»

به قول بچه‏ها گفتنی: «دیوانه‏گی که گنبد و بارگاه نداره!». حالا دیوانگی گنبد و بارگاه داشته باشه یا نداشته باشه، هنر خرج داره. باید برای هنر مایه گذاشت. وقتی، پولی، دلی،...


نوشته شده در  جمعه 85/11/13ساعت  4:20 عصر  توسط کلرجی‏من 
  نظرات دیگران()


لیست کل یادداشت های این وبلاگ
من...
لباس تنگ کلرجی‏من
راز داوینچی
کاریکاتوریست دانمارکی یا ایرانی؟!
من کلرجی‏من نیستم
چشم‏های خدا
سیب بی هسته، بی‏سوک
خوشحالی یا ناراحت؟
برف‏پاک‏کن
سکر
حمل بر صحت
اتحاد متحاد دیگه چه صیغه‏ایه؟!
دعوای حرفه‏ای
مردم، روان‏شناسان بالفطره
من یک آدم بی‏کارم
[همه عناوین(218)]