سفارش تبلیغ
صبا ویژن

بالاخره حسین آقای ما هم (هم اتاقی سابق بنده) عروسی کردند و رفتن سر خونه و زندگی شون، و تلفن های بین شهری هر شب و خودم این جا دلم اون جا و ... به پایان رسید و حق به حق دار رسید. دیشب رفتیم رشت و از رسیدن حق به حق دار مطمئن شدیم و حسین آقا رو صحیح و سالم تحویل همسر محترمه شون دادیم و برگشتیم قم.

قبل از این که بریم رشت بالاخره دوستی آشنایی اگه ما رو می دید و می پرسید کجا می رین می گفتیم داریم می ریم رشت عروسی. هر کی می شنید می گفت: رشت؟!!! عروسی؟!!! آقا حامد شما هم؟!!!

ما مونده بودیم آخه خدایا مگه عروسی رفتن توی رشت جرمه که همه این طوری به ما نگاه می کنن. بعد که رفتیم خدمت حسین آقا و قضیه رو جویا شدیم ایشون گفت که آخه عروسی های رشت ماشالا خیلی با صفا و پر شور و حال!!! برگزار می شه و ... خلاصه دوریالی ما افتاد که بععععله....

البته عروسی حسین آقا خیلی تر و تمیز و پاک و درعین حال شاد برگزار شد ولی این سوال توی ذهن من باقی موند که واقعا اگه بخوایم هم شاد باشیم و هم گناه نکنیم باید چه کار کنیم. دوستان اگه کسی برای برگزاری یک عروسی شاد و بی گناه برنامه ی خوبی دارن حتما در نظرات کمک کنند. بالاخره بین رفقای وبلاگی هم پسر و دختر دم بخت زیاده و حتما توی ذهن بیشترشون هم این مطلب هست که بدون گناه چه طوری می شه یه عروسی شاد و زیبا برگزار کرد.

ما منتظریم. ایشالا عروسی خودتون


نوشته شده در  شنبه 85/6/11ساعت  6:22 عصر  توسط کلرجی‏من 
  نظرات دیگران()


لیست کل یادداشت های این وبلاگ
من...
لباس تنگ کلرجی‏من
راز داوینچی
کاریکاتوریست دانمارکی یا ایرانی؟!
من کلرجی‏من نیستم
چشم‏های خدا
سیب بی هسته، بی‏سوک
خوشحالی یا ناراحت؟
برف‏پاک‏کن
سکر
حمل بر صحت
اتحاد متحاد دیگه چه صیغه‏ایه؟!
دعوای حرفه‏ای
مردم، روان‏شناسان بالفطره
من یک آدم بی‏کارم
[همه عناوین(218)]