سفارش تبلیغ
صبا ویژن

یادت میاد زمان بچگی‏ت رو؟ وقتی یه هفته مونده به عید با خونواده می رفتین بازار و با ذوق و شوق لباس نو می‏خریدین؟ شب که برمی گشتین خونده هی این لباسا رو می پوشیدی، هی می کندی، باز دوباره چند ساعت بعد می رفتی سر کمد و یه نیگا به لباسات می انداختی. باز هر روز صبح یه بار با لباسای عیدت می رفتی پیش مامان و می گفتی:‏ «مامان چند روز دیگه عید می شه پس؟!» و مامان می گفت: «وقتی که اون سبزه ها اون قدر بلند شد که بتونی دورش روبان قرمز بپیچی» و تو می رفتی تو نخ سبزه ها که می شه دورش روبان قرمز بست یا نه.

حالا نقل کار ماست. چه قدر کیف داره که هر روز وارد هوم پیج ایمیلت بشی و با ذوق بهش نگا کنی و ببینی که یه دونه ازش کم شده. هفت روز دیگه بیشتر نمونده. لباس خریدی؟ بدو پس سبزه ها سبز شدا!

 


نوشته شده در  دوشنبه 85/6/27ساعت  7:4 عصر  توسط کلرجی‏من 
  نظرات دیگران()


لیست کل یادداشت های این وبلاگ
من...
لباس تنگ کلرجی‏من
راز داوینچی
کاریکاتوریست دانمارکی یا ایرانی؟!
من کلرجی‏من نیستم
چشم‏های خدا
سیب بی هسته، بی‏سوک
خوشحالی یا ناراحت؟
برف‏پاک‏کن
سکر
حمل بر صحت
اتحاد متحاد دیگه چه صیغه‏ایه؟!
دعوای حرفه‏ای
مردم، روان‏شناسان بالفطره
من یک آدم بی‏کارم
[همه عناوین(218)]