سلام
محرم زينب داره مي آيد
التماس دعا
يا حسين زينب
يا حق
.
سلام!
خوبين؟
به من كه ديگه سر نمي زنين؟ يا شايدم سر مي زنين و نظر نمي دين؟!!!
شايد اينم به همون مرحله ي گذار شخصيتي بر مي گرده؟
به هر حال مي خوام بگم كه گذار چيز خوبيه. خيلي هم لازمه. خود من هم اين مراحلو گذروندم و بعضي وقتا تجديدش هم كردم....
نگران نباشين.
همه چي درست مي شه....
يا علي...
سلام عليكم..
عرض شود كه انشاءالله قبل از اينكه مثل خيلي از ماها بيش از حد درگير فعاليتهاي ان ور و اون وري كه ازش دم زدي بشي، شهيد بشي..
چيه ديگه كلا سر نمي زني به سنگر محقر جهاد مقدس ما..
يعني اينقدر زود از ما دلزده شدي؟!
يا نكنه طولاني نوشتنام كار دستم داد..
پس ايندفعه كوتاه نوشتم. حتي از اين متن تو هم كوتاه تر..
عجب رسمي خدا دارد..!!
التماس دعا. يازهرا(س)./
امروز تصويرشون رو از سيما ديدم. خيلي خسته بودن. شنيده بودم كه بيمارن و حتي عمل هم داشتن.شايد هم اينا بهانه باشه و از دست امثال من به اين روز افتادن.
هميشه از بچگي تو ذهنم مي اومد كه چه طور ممكنه كه در زمان پيامبر مردم حضرت رو از نزديك ببينن و يا ايمان نيارن و يا منافقانه رفتار كنن.بزرگتر كه شدم و ديدم كه منم فقط حرفم و از عمل خبري نيست گوشي دستم اومد. تويه كتاب در مورد خصوصيات شون مي خوندم كه
برخورد جذاب و متواضعانه اي دارن
نماز اول وقت شون ترك نميشه
ساده زيستند و
اشداء علي الكفار
و اينا رو تو همه شونو داشتي .تويي كه اين قد دوسشون داشتي ، بايد هم تابع مي بودي و الگو مي گرفتي.
راستي حسن آقا ازنور!
اعترافاتت رو يادته . تنها چيزي كه از ميون اونا قابل باور بود هموني بود كه پزش رو دادي و نگفته رفتي. راستي آقا در گوشت چي گفته بودن؟
نمي دونم به هر حال وقتي امروز صداشون رو شنيدم دلم گرفت و خدا رو شكر كردم نبودي كه ببيني و غصه بخوري. اما از طرف تو يه ختم صلوات گرفتيم. نمي دونم ميشه يا نه اما ما يه ختم صلوات براي سلامتي او گرتيم كه تو بيشتر از ما مي شناختيش و دوستش مي داشتي و ثوابش رو هديه مي كنيم به خودت.
آقايي. حسن !
اللهم صل علي محمدو آل محمد و عجل فرجهم
داداش كلرجي عزيز !!!
من براي بار دومه كه وبلاگتون را باز كردم چرا ديگه چيزي ننوشتين .
نكنه كه چون داره شخصيتتون شكل ميگيره وقت نمي كني گه يه چيزايي بنويسي . هان درست نميگم؟
آخيش!!!!!!!!!!! بالاخره نوشت!!!!
دلم تنگ نوشته هاتون بود! نتيجه گيري هاي زيبا و ارزنده ت از مسائل دور و اطرافمون كه هر روز باهاشون در گيريم! ديگه داشت يادم مي رفت يه گربه ي مرده رو ببينم ياد غيبت بيفتم يا چطور برخورد كردن با يك راننده ي جوون يا...
بي خيال! هويت جديد مبارك! مهم درساييه كه بعضي ها مثل من از نوشته هاتون مي گرفتيم و انشاالله خواهيم گرفت!!!
مي خواستم براي مطلب قبليت نظر بدم دلم نيومد...اين پوست اندازي و هويت و جديد و نوشته هاي متفاوت و چه مي دونم تمام اينها رو بهت تبريك مي گم ....مطمئن باش اگه هيچ كس هم وبلاگ تو رو نبينه حداقل من يكي ميام ببينم شخصيت جديدت چه شكليه...
در مورد پست قبليت هم مي خواستم بگم اين حس نوشتن مثل خواب زي زي گولو يه روي سر هر كي بشينه طرف شروع مي كنه به نوشتن هر چند بي سواد باشه ! البته توهين نباشه خودم رو دارم مي گم كه چند روزه اين نوشته هاي خونم رفته بالا و هي مي نويسم...
موفق باشي و پيروز
انكس ميماند كه ميزايد .... مال من نيست هاتو كتابي از ايت الله () خوندم ولي نكته پرمغزيه . حالا كه دارين پيدا ميشين سعي كنين بدوين سمت توليد و ايجاد برين سمت خلاقيت تو همه عرصه ها . فقه ما حلال مسائل هست ولي سال هاست به علت كم كاري همه جنبه ها رو نتونستن تو فقه مورد بررسي قرار بدن و نتيجش اينيه كه داريم ميبينيم . بريد دنبال روزنه ها .
ااااا بريد ديگه .. حالا هي وايستاده منو نيگا ميكنه ...بچه پرو ! روت و كم كن برو ....
يا علي.
سلامخيلي خوبه اتفاقا ما آدما هرچي بيشتر محدود بشيم و قيد بخوريم البته قيد مثبت مثل همين هايي كه شما خوردي!تازه باعث مي شه بهتر عمل كنيم و مثلا بنويسيم...اين همون چيزي كه م دقيقا در مورد شما هم مي گفتم و مطمئنم نه تنها شما و نوشته هاتون مخاطب پرون مي شن بلكه باعث مي شن عده زياد ديگري رو هم جذب كنيديا علي منتظر نوشته هاي شخصيت جديد شما هسيمخدا نگهدار