زيارت قبول
مارا نه كسي طلبيد نه كسي خواست . مانديم غرق در خود و زندگي.
نوشته بسيار زيبا و تاثير گذاري بود. زنده باشين
سلام
شما واقعا كلرجي من هستين ؟
بابا انقدر كه اين كوچولوي عزيز رو دوندي خسته نشد
....................ولش كن بزار استراحت كنه
ولي خدايش گوش شيطون كر خيلي ناز بود
البت بگماااااااااااااااااااااااااااااااااااااااااااا
اقا حامد چادر زينب از اين چادراي ملي بود .........................
ولي خدايش طلائيه خيلي حال كرديم
دست حاجي كتابي درد نكنه
بسم الله النورمارا خواستند.دعوتمان كردند.اين سفر دعوت بود و گرنه كجا داشتم لياقت كوچ؟مارا خواندند.صدايمان كردند.و ما رفتيم.مثل هميشه.آرام.ساكت.با اكراه بي تفاوتي شايد هم كمي ذوق.رفتيم.اما چشمانمان باور نميكردند كه چه ميبينند.نه اصلا حس نميكردند كجايند.انگار همه چيز يك خواب بود.انگار هيچ چيز وجود نداشت.انگار نه من نه اين جا نه هيچ چيز نه انگار همه چيز هيچ بود.خيالي واهي.خواب.نميدانم چه اسمي مي توان روي اين حس گذاشت.وقتي بيرونت كردند تازه بيدار ميشوي اما باز هم خوابي وهر آن چه ديده بودي خواب بود.ميشود؟نكند...؟
يه پست رفتم تو وبلاگم با نام ترين ها يه سر بيايد خوشحال ميشيم.التماس دعا ياعلي
سلام دوست عزيزم
در وبلاگ محمد مسيح به آدرس (http://www.masihm.com/ ) با نوشته اي روبرو شدم که سراسر آن را توهين به خودم و همه شرکت کنندگان در اردو ديدم. با آشنايي اجمالي که با برادر عزيزم آقا سيد، مدير محترم پارسي بلاگ – و نيز دفتر توسعه- پيدا کردم، ايشان را داراي چنان سعه صدري ديدم، که مي دانم پاسخ به چنين افرادي را لازم نميبينند. مخصوصا اگر افرادي باشند با سابقه وبلاگ نويسي محمد مسيح و نيز از پيشروان وبلاگ نويسي مذهبي!!! اما من خودم نتوانستم نوشته ايشان را بي پاسخ بگذارم. چه اينکه شايد اگر فردي ضد دين و ضد انقلاب اين مطالب را نوشته بود چندان وقعي نمي نهادم، اما اين سبک نگارش، از فردي که خود را فدايي راه ولايت و استشهادي راه دين مي داند، برايم اصلا قابل قبول نيست. . همين الآن ايميلتان را چک کنيد.
عکاس باشي اردو هم يه جواب تو وبلاگش داده اونجا هم بريد بد نيست.
به تالار گفتگوي ما در صفحه اول پارسي بلاگ با عنوان«خيلي خوش گذشت» هم سري بزنيد و همچنين به پاک ديده!!!
پويا پرتو
بسم الله الرحمن الرحيم
سلام عليكم
سال 86 ، سال اتحاد ملي و انسجام اسلامي و تقارن بهار طبيعت با بهار رسالت را به شما تبريك مي گويم و اميدوارم سالي همراه با موفقيت داشته باشيد . انشا الله
يا علي و در پناه علي
معلممون ميگفت وقتي ميريد جنوب زياد گريه نكنيد بذاريد بغض تو گلوتون بتركه بذاريد وقتي مي رسيد تهران يك حس تو دلتون باشه خودتون رو خالي نكنيد مگه ميشه ولي خوش به حال اونها كه اونجا رو درك كردند من كه نكردم
راستي همسفر خسته نباشيد
منم بروزم از جنوب
راهيست راه عشق كه هيچش كناره نيست
آنجا جز آنكه جان بسپارند چاره نيست