• وبلاگ : كلرجي من
  • يادداشت : ديشب كلرجي‏من
  • نظرات : 7 خصوصي ، 13 عمومي
  • ساعت ویکتوریا

    نام:
    ايميل:
    سايت:
       
    متن پيام :
    حداکثر 2000 حرف
    كد امنيتي:
      
      
     

    سلام

    متن قشنگي بودولي بار خاصي نداشت فقط به چند تا نتيجه رسيدم

    1- اصولا مردها بايد در زندگي از نظرات همسرشون بهره مند شوند خصوصا موقعي كه قصد پياده روي دارند ...

    2-همون اولي كافيه

    3-

    4-

    5-يا علي التماس دعا

    شما دلت ميگيره چه كارايي مي كني!

    من

    دلم كه ميگيره ....

    سلام. فهميدم كه استعداد عاشق شدن داري. بهت تبريك ميگم. خوش به حالت. يا علي.

    خوب آخرش نگفتي بعدش چي شد بعد از ساعت 4و 20 دقيقه چه اتفاقي افتاد . اون جرثقيله هنوز اونجا بود. نكنه بقيش رو سانسور كردي . بابا مارو گذاشتي تو لك.

    تا لحظه ديداري دوباره

    سلام

    خيلي حال ميده!

    پياده روي... تنهايي... تو دل شب... ماه رمضون... زير بارون...

    و از لذتهاي حلال راه رفتن روي جدول خيابونه!

    ولي دمپايي نه! شايد براي همينه كه من هميشه كفش اسپرت پامه!

    با اين تفاوت كه اصفهان كنار وردخانه و گلستان شهدا را دارد و قم حرم را ولي اين تهران خراب شده...

    خدا برا هيشكي نخواد!!

    يا علي مددي

    حاج آقا حامد كلرجي من

    با عرض معذرت نمي‏دونم اين آدرس وبلاگ مشتي رحيمي توي نامه قبلي يدفعه چه جوري سر از پيغام بنده درآورد. خلاصه بدين وسيله اطلاح گرديده و از سايت مشاراليه برائت ميجويم اميد كه عفو بفرماييد.

    دعاگوي حضرتعالي كوشكي

    آقا حامد گل بلبل سنبل

    طاعات قبول

    كرتيم به مولا

    خداوند خودت و وبلاگتو حفظ كنه

    اعوذ بالله من شر الاينترنت. آمين

    ارادتمند كوشكي

    سلام!

    واقعاً‏خدا براي كسي نخواد. اين همه راه رفتيد؟؟؟اما مهم اين است به چه فكر مي كرديد؟؟؟و مسئله مهمتر اينكه چرا فكر مي كرديد؟؟

    با اينكه همش اعداد و بود و تيكه تيكه ولي خوندم.خيلي هم قشنگ بود.

    ولي نفهميدم نقش خانوم اون دوستتان چه بود؟؟

    ولي اجازه گرفتنش همچين چيز عجيبي نبود ها...بود؟

    التماس دعا

    سلام

    ميميرم تا صفحه تون باز بشه ... مي ميرم تا قست نظرات باز شه... اخرش هم هر چي نوشتم پاك بشه؟

    نوشته بودم: چشم حسود كور نه نه جون... هر روز مطلب مي نويسي به اندازه يك مطلب هفتگيه من نظر دهنده داري...

    و نوشته بودم: مي خواستي شحصي رو ببيني كه باهاش قرار نذاشتي و دلت تنگش شده بود؟

    و نوشته بودم: چرا وقتي دوستت با خانمش مشورت مي كرد (يا به قول تو ازش اجازه مي گرفت) تعجب كردي... ولي خيلي عاديه يك زن براي هر كاري از همسرش اجازه بگيره ...

    يك عالمه نوشتم همش رفت

    سلام.

    كلرجي مني با پاهاي پياده! شايد به دنبال دلش بود! شايد هم دلدار! هر چه بود چه مبارك سحري بود و چه فرخنده شبي...

    التماس دعا.

    با مطلب گناه نکردن آسان تراز توبه کردن است.

    بروزم

    دوست دارم نظر شما را هم بدونم

    سلام. اول تشكر از اينكه منو لينك كرديندوم منم شما رو لينك كردم.سوم مطلب گيرايي داشتينچهارم منم به روزمپنجم اومدين نظر يادتون نره