سلام آقا حامد عزيز. اول از همه بگم كه چقدر فعال شديد! بابا مهلت بده تا بخونيم! اين همه فكر تا حالا كجا بود! فكر كنم فوران تفكرات باشه! و البته از حق هم نگذريم مطالب مفيدي مي نويسيد. در مورد اين ايام هم ان شاالله كه مبارك باشه و دلشاد باشيد. اي كاش راه ارتباط بر قرار كردن با كساني كه دوستشون داريم را ياد بگيريم. در مورد نوشته ي قبلي هم سه نكته به نظرم مي ياد: اول اين كه بايد برم فيلم را ببينم. دوم اين كه ديگه منتقد هم شديدهاااا. و سوم اينه كه ي بوهايي مي ياد يعني اين كه ما كي شيريني مي خوريم!؟‏ ان شاالله كه در اين شب ها در راستاي بوهاي مشكوك براي همسفر هم دعا مي كنيم. التماس دعا.

سلام

عيد شما هم مبارك انشاالله يه مرد كامل بشين يه همسر نمونه و يه باباي بي نظير!

همه ي حرفاي شما قبول درست ولي واقعن نشدنيه!من واقعا نمي تونم با بابام ارتباط برقرار كنم اون ادم خشكيه ولي فوق العاده احساساتيه اما هيچ وقت شرايط براي ابراز احساسات جور نيست!

من نمي تونم به بابام بگم : بابا دوست دارم!!!؟

ديگه نمي دونم چي بگم! شايد امشب براي اين امتحان خوب بود ولي گذشت و پيش نيومد ان الان خوابه!!

ممنون كه چيزاي خوب نوشتين!

سلام!

حرفاتون خيلي به دلم نشست!از وبلاگتون هم خوشم اومد.الان وقت ندارم ولي فردا حتماً‏لينكتون مي‏كنم!

حرفتون رو هم انجام ميدم!

اين آدرس وبلاگم رو هم نمي‏دونم چرا نمي زنه؟؟؟؟اصلاً‏انگليسي نمي‏شه!حتماً قسمت نبوده

تا بعد