• وبلاگ : كلرجي من
  • يادداشت : خوشا به حالت اي روستايي (جون خودم!!!)
  • نظرات : 4 خصوصي ، 15 عمومي
  • ساعت ویکتوریا

    نام:
    ايميل:
    سايت:
       
    متن پيام :
    حداکثر 2000 حرف
    كد امنيتي:
      
      
     

    سلام

    رسيدن بخير (برگشتيد آيا؟)

    حالا جداي از اين قسمت.. بقيه سفر خوش گذشته كه انشالله؟

    در مورد اين چيزي هم كه نوشتيد كاملا ميفهمم چي ميگيد چون خيلي با همچين مواردي برخورد كردم .. اما دليلش؟

    خب فك كنم يه مقدار ريشه تاريخي داره. يعني يه جورايي تو ذهن ما هست كه مثلا شهري ها بهتر و متمدن تر و محترم تر از روستايي هان... و الي اخر...

    مثلا دقت كرديد؟ يه گزارشگري تو تلويزيون ميره با روستايي ها صحبت كنه به آدمهايي كه كلي از خودش هم بزرگترن ميگه تو.. يا افعال رو مفرد به كار ميبره... ولي اگه تو شهر باشه ممكنه به نوجوانها هم بگه شما!؟

    فك كنم اين يه فرهنگ غلطيه كه شايد با ورود تجدد به ايران جا افتاده كه اون به اصطلاح فرنگ رفته ها و اتوكشيده ها خودشونو يه سر و گردن بالاتر ميديدن از بقيه و مردم هم چون اونا سواد و اطلاعات داشتن اين برتري رو پذيرفته بودن.. و يواش يواش.. اين قضيه جا افتاد .

    من به شخصه هميشه سعيم اين بوده كه از اين حالت دوري كنم. چه در جايگاه بچه شهري در مقابل روستايي... چه در جايگاه شرقي در مقابل غربي... اما خوشحالم كه شما اين بحث رو مطرح كرديد و دوست دارم نظرات بقيه رو هم بخونم

    ممنون