پس جبرئيل را بفرمود که برو از روي زمين يک مشت خاک بردار و بياور
جبرئيل برفت . خواست که مشتي خاک بردارد ، خاک سوگند برداد که به عزت و ذولجلالي حق که مرا مبر که من طاقت قرب ندارم و تاب نياورم .
جبرئيل چون ذکر سوگند شنيد به حضرت بازگشت گفت خداوندا تو داناتري خاک تن در نمي دهد .
ميکائيل را بفرمود تو برو ، او برفت و همچنين سوگند برداد .
اسرافيل را بفرمود ...
حق تعالي عزرائيل را بفرمود برو اگر به طوع و رغبت نيايد به اکره برگير و بياور
عزرائيل بيامد و به قهر يک قبضه خاک از روي جمله زمين برگرفت .
و ...
ميلاد زيبا گل هستي بر شما مبارک [گل]