سفارش تبلیغ
صبا ویژن

دیشب رفتم سراغ ویدیو کلوپ. دیگه از بس رفتم سراغش سلیقه ی من رو فهمیده. بهم می گه: « یه فیلم دیدم سر و ته نداشت. من که ازش سر در نیاوردم. فکر کنم به کار شما بخوره!! »

فیلم رو گرفتم و اومدم خوابگاه. فیلم نل ( Nell ) بود. همین طور که سریال نرگس رو می دیدم بادمجون ها رو پوست کندم و گوجه و فلفل دلمه ای ها رو خرد کردم و البته برای اولین بار دو تا سیب زمینی هم خرد کردم ( نمی دونم توی خورش بادمجان سیب زمینی هم می ریزند یا نه! ولی من ریختم ). خلاصه سریال نرگس تمام شد و من رفتم آشپزخونه و بادمجون ها رو سرخ کردم و بعدش با گوجه ها و فلفل دلمه ای ها ریختم توی قابلمه و یک لیوان آب جوش ریختم روش و نمک و ادویه. در قابلمه رو گذاشتم تا گوجه ها آب بیفته. گفتم تا آماده می شه برم فیلم نل رو ببینم. سفره و ماست و پارچ آب و این ها رو بردم. با چند تا خیار سالادی و گوجه و پیاز و آبلیمو برای سالاد. سیستم رو روشن کردم و تا تبلیغات اول فیلم رو دیدم سالاد آماده شد. سالاد شیرازی.

سالاد رو گذاشتم سر سفره و ماست و آب و نون و نمک و ... کنارش. سبزی خوردن هم توی پلاستیک بود هنوز. فیلم شروع شد. یه موتور سیکلت داشت توی یک جاده ی کوهستانی با سرعت حرکت می کرد و دوربین توی هلیکوپتر بود. خلاصه... فیلم تموم شد و تا نوشته های آخر فیلم اومد بالا تازه من سرم رو برگردوندم و دیدم که سفره همین طور پهنه. متوجه شدم که شام نخوردم. واااااااااااااای ... بادمجونا رو بگو... جزغاله شده بود. همه ش سیاه سیاه شده بود. بوی دود همه ی طبقه رو برداشته بود. قابلمه رو گذاشتم روی ظرفشویی رو آب رو باز کردم توش. جلز و ولزش بلند شد. و من فهمیدم که فیلم "نل" فیلم خوبی بود. فیلم خیلی خوبی بود چون من دیشب تقریبا شکم گرسنه خوابیدم.


نوشته شده در  پنج شنبه 85/5/19ساعت  1:55 عصر  توسط کلرجی‏من 
  نظرات دیگران()


لیست کل یادداشت های این وبلاگ
من...
لباس تنگ کلرجی‏من
راز داوینچی
کاریکاتوریست دانمارکی یا ایرانی؟!
من کلرجی‏من نیستم
چشم‏های خدا
سیب بی هسته، بی‏سوک
خوشحالی یا ناراحت؟
برف‏پاک‏کن
سکر
حمل بر صحت
اتحاد متحاد دیگه چه صیغه‏ایه؟!
دعوای حرفه‏ای
مردم، روان‏شناسان بالفطره
من یک آدم بی‏کارم
[همه عناوین(218)]