سفارش تبلیغ
صبا ویژن

می‏گفت وبلاگ‏نویسی ناشی از نوعی کمبوده. می‏گفت همه اون‏هایی که وبلاگ‏نویسن یه مشکل روحی روانی دارن. منظورش نوعی کمبود بود. کمبود شخصیتی یا کمبود عاطفی یا ... کمبود دیگه. خودش هم وبلاگ‏نویسه‏ها! وقت فکر نکنی که چون دستش به گوشت نمی‏رسیده گفته پیف پیف چه بوی بدی میاد!

می‏گفت بعضی‏شون مثلا کمبود عاطفی دارن، میان این جا خودشون رو تخلیه می‏کنند. بعضی‏شون توی واقعیت آدم‏های ترسویی هستند، میان توی وبلاگ‏شون حرف می‏زنند. بعضی‏شون دلشون می‏خواد به‏شون توجه بشه، میان این‏جا یه چیزایی می‏نویسند که بازدیدشون بره بالا و یه عالمه کامنت براشون بیاد. می‏گفت اونایی که چنین مشکل‏هایی نداشته باشن هیچ وقت وبلاگ‏نویس نمی‏شن؛ مثل این‏هایی که احساس وظیفه می‏کنند و میان مثلا وبلاگ قرآنی می‏زنند. برای همین هم هست که سبک نوشته‏هاشون و ریخت و قیافه‏ی وبلاگ‏شون هیچ وقت مثل وبلاگ‏های حرفه‏ای نمی‏شه.

می‏گفت اگه یکی بیاد و وبلاگ‏نویس‏ها رو روان‏کاوی کنه، تحلیل‏های قشنگی به دست میاره. تازه خیلی وقت‏ها اون‏قدر تابلوه که نیاز به روان‏شناس بودن هم نیست؛ هر آدم روبرتی هم می‏فهمه.

یه حرفی آخر کار زد که دارم هنوز باهاش کلنجار می‏رم. گفت بیش از هشتاد درصد وبلاگ‏نویس‏های مجرد اگه ازدواج کنن دیگه وبلاگ نمی‏نویسند. یعنی از لحاظ روحی دیگه احساس نیازی بهش نمی‏کنن. البته من یه حاشیه‏ای بزنم این صحبت‏ها شامل وبلاگ‏های تخصصی نمی‏شه. مثلا اون دوست‏مون که داره معرفی کتاب می‏کنه به نظر من اصلا این حرفا در موردش قابل تصور هم نیست.

شما چی می‏گین؟ من که حرفی برای گفتن ندارم. این‏ها رو هم من نمی‏گم‏ها! اون می‏گفت. حالا این محمد آزادی می‏گه: «حالا چرا می‏ترسی؟!». ولی خدایی مجردا! اگه ازدواج کنید بازم وبلاگ می‏نویسین؟


نوشته شده در  پنج شنبه 85/10/7ساعت  6:18 عصر  توسط کلرجی‏من 
  نظرات دیگران()


لیست کل یادداشت های این وبلاگ
من...
لباس تنگ کلرجی‏من
راز داوینچی
کاریکاتوریست دانمارکی یا ایرانی؟!
من کلرجی‏من نیستم
چشم‏های خدا
سیب بی هسته، بی‏سوک
خوشحالی یا ناراحت؟
برف‏پاک‏کن
سکر
حمل بر صحت
اتحاد متحاد دیگه چه صیغه‏ایه؟!
دعوای حرفه‏ای
مردم، روان‏شناسان بالفطره
من یک آدم بی‏کارم
[همه عناوین(218)]