از یک خصوصیت دکتر پاینده خوشم میاد. یکشنبه ها باهاش کلاس نقد و نظر ادبی داریم. خصوصیتی که ازش خوشم میاد اینه که هر وقت می خواد یک نظریه ای رو بیان کنه اون قدر دقیق و کامل اون رو بیان می کنه که شما احساس می کنی درست ترین نظریه ای که می تونه وجود داشته باشه همینه. اصلا آدم خیال می کنه که استاد پاینده هم خودش از طرفداران همین نظریه است. مثلا یادمه اون وقتی که از فرمالیسم صحبت می کرد من با خودم گفتم حتما خودش هم یک فرمالیسته. و جالب اون جاست که وقتی از فرمالیسم روسی می گفت به این نتیجه رسیدم که خودش یکی از هواداران پاقرص فرمالیسم روسیه. از همه بدتر جلسه هفته ی گذشته ش بود که من باور کردم که ایشون یک فمینیست تمام عیاره. خانوم ها که سر کلاس ایشون کیف کرده بودند. آن چنان قیافه ای گرفته بودند که نگو و نپرس. آخر کلاس نگران بودم که سر ما مردهای کلاس ( که البته در اقلیت 5 نفره هم واقع شده ایم ) به بهانه ی این که در طول تاریخ به خانم ها ظلم کرده ایم بلایی بیارن.
حالا از همه این حرف ها که بگذریم می خواستم این رو بگم که خیلی وقت ها وقتی می خوایم یک اتفاقی رو مثلا یک درگیری که با کسی پیدا کردیم رو نقل کنیم آیا واقعا منصفانه بیان می کنیم؟ آیا حاضر می شیم دلایل طرف مخالف خودمون رو هم دقیق برای کسی که می خواد در مورد ما داوری کنه توضیح بدیم؟ یا این که حرفای اون رو طوری بیان می کنیم که کاملا بی منطق و اشتباه به نظر بیان؟ و قبل و بعدش هم چند تا عنوان «نفهم» و «بی منطق» و خدای نکرده «احمق» و «بی شعور» و ... هم در مورد اون بنده ی خدا می گیم؟
اصلا برای داور هیچی. آدم خودش رو که دیگه نمی تونه گول بزنه. چه قدر خوبه که آدم قبل از این که در مورد طرف مخالف خودش داوری کنه یه بار مسئله رو از نگاه طرف مقابل، برای خودش تعریف کنه.
مثال های زیادی دور و برمون وجود دارند که اگه خودمون رو در اون موارد جای شخص دیگری بذاریم می بینیم که اگه ما هم جای اون بودیم همین کار رو می کردیم. در مورد پول قرض دادن. کمک خواستن وسط جاده. رابطه بین بعضی فامیل ها مثل عروس و مادرشوهر، یا داماد و مادرزن، یا بین دوستای خودمون.
لب کلام در آخر:
آن چه را که برای خود می پسندی برای دیگران نیز بپسند و آن چه را خود از آن بدت می آید برای دیگران نیز مخواه.