سفارش تبلیغ
صبا ویژن

حسین‏آقا مخالف بود. می‏گفت هر آدمی دکتر خودشه. من هم تا حد زیادی قبول کرده بودم که آدم اگر خودش بخواد می‏تونه روحیه خودش را تحت کنترل بگیره؛ در حقیقت قدیما فکر می‏کردم این آقایون روانشناس، یه مشت لاف‏زن بیشتر نیستن که ادعا می‏کنن ما می‏تونیم با صحبت کردن و ارتباط کلامی، روحیات مریض‏مون رو کنترل کنیم و مشکلش رو حل کنیم. بعد از چند وقت که دیدم انگار کار همین آقایون دکترا تاثیر داره نظرم عوض شد و معتقد شدم که این‏ها مخ‏زن هستند؛ یعنی این که یه جوری مخ آدم رو می‏زنن و به‏اش تلقین می‏کنند که آدم خودش هم کم‏کم باور می‏کنه که مشکلش حل شده.

تا این که بالاخره دیشب از روی کنجکاوی رفتم پیش یکی از همین دکترا . گفتم آقای دکتر مشکل بنده اینه و اونه و این‏جور و اون‏جور. ازم یه عالمه سوال بی‏ربط پرسید. «اشتهات چه‏طوره؟»، «خوابت؟»، «خستگی‏هات؟»، ... من هم با صداقت کامل همه رو جواب دادم و بین خودمان باشه که سرش رو خوردم از بس حرف زدم. البته خوشش اومده بود. می‏گفت شناخت خوبی نسبت به روحیات خودت داری!

یک ربع آخر شروع کرد در مورد روحیاتی که در موردش صحبت نکرده بودم حرف زدن. یه چیزایی می‏گفت که می‏شه گفت فقط خودم می‏دونستم. فکر نمی‏کردم یه آدم با چهار تا سوال بی‏ربط بتونه اون‏ها رو کشف کنه. ته حرف این که زد وسط خال. بعد هم اصطلاحات خاص خودش که سعی کردم حفظشون کنم. ولی خب نمی‏گم. یه وقت یکی‏ پیدا می‏شه و می‏ره از یک دکتری چیزی سوال می‏کنه که هایپو‏مانیا چیه؟ یا این که سرتونی مغز چه تاثیری روی روحیات آدم داره. برای همین زیاد توضیح نمی‏دم!


نوشته شده در  یکشنبه 85/11/15ساعت  7:25 عصر  توسط کلرجی‏من 
  نظرات دیگران()


لیست کل یادداشت های این وبلاگ
من...
لباس تنگ کلرجی‏من
راز داوینچی
کاریکاتوریست دانمارکی یا ایرانی؟!
من کلرجی‏من نیستم
چشم‏های خدا
سیب بی هسته، بی‏سوک
خوشحالی یا ناراحت؟
برف‏پاک‏کن
سکر
حمل بر صحت
اتحاد متحاد دیگه چه صیغه‏ایه؟!
دعوای حرفه‏ای
مردم، روان‏شناسان بالفطره
من یک آدم بی‏کارم
[همه عناوین(218)]