الا ان حزب الله هم الغالبون
الان که دارم این نوشته رو می نویسم تقریبا سیزده ساعت از پیروزی حزب الله می گذره. هیچ وقت یادم نمیره اون روزی رو که یکی از فرماندهان رژیم غاصب صهیونیستی اظهار عجز کرده بود که : « من در برابر کسی که برای جان خودش ارزش قایل نیست چه تاکتیک نظامی به کار بگیرم. حداکثر می تونم جونش رو ازش بگیرم که اون هم از این، هیچ ترسی نداره».
خب اون ها باید همون موقع می فهمیدن که حساب کتاب هاشون به هیچ دردی نمی خوره. گاهی وقت ها دلم می خواد باور کنم که این بندگان صهیونیست خدا هیچی نمی فهمن. نه خدایی این ها نمی فهمن یا خودشون رو زدن به نفهمی؟ یعنی این ها واقعا نمی فهمن که عقیده یعنی چی؟ یعنی این ها واقعا متوجه نمی شن که عشق شهادت یعنی چی؟ یعنی آیا واقعا نمی فهمن؟ خب. ظاهر قضیه اینه که نمی فهمن چون اگه می فهمیدند توی محاسباتشون خدا رو هم محاسبه می کردن.
در هر صورت پس از سی و چهار روز ( اگه اشتباه نکنم ) وقت تلف کردن با دستانی درازتر از پا به زمین غصبی خودشون برگشتند. یک وجب از خاک لبنان کم نشد و همین طور قدرت(!!!) توخالی صهیونیسم که اون قدر توی بوق و کرنا کرده بودن مثل بادکنک سوراخ شد و رفت توی هوا و حالا کی بتونن دوباره بگیرنش خدا می دونه.
فقط چیزی که هیچ وقت جبران نمی شه و سالیان سال اثرش توی لبنان و توی دل های مسلمانان جهان باقی می مونه داغ شهدای مظلومیه که به خاطر نفهمی یه عده ( به خدا حیفم میاد بگم انسان ) حیوان وحشی، بر دل خانواده های لبنانی گذاشته شد. هر روز بارها تصویر بچه های کوچکی که صورتشون بر اثر شعله های آتش انفجار سوخته بود توی ذهنم مجسم می شه. هر روز ضجه ی مادرهایی که بچه های بی گناهشون رو از دست داده بودند توی ذهنم بالا و پایین می ره. هر روز ...
توی کشور خودمون هنوز مادرهایی رو داریم که وقتی زنگ خونه رو می زنن قلبشون شروع به تپیدن می کنه که نکنه بچه م برگشته. نکنه خبری ازش آوردن. هنوز مادرهایی رو داریم که سرقبر بچه ش هم که می ره باورش نمی شه که بچه ش بیست سال پیش رفته زیر خاک. هنوز پدر هایی رو داریم که منتظرن شب که به خونه میان بچه شون دم در بیاد استقبالشون و خودش رو بندازه توی بغل بابا.
توی لبنان تا سال ها بعد از این خبراست. جشن بگیرین. تبریک بگین. اما یادتون نره که تا مدت ها بعد توی لبنان چی می گذره. خرابه های به جا مونده رو فراموش نکنین.
خدایا توی ظهور حجتت تعجیل کن. خدایا فقط دلمون خوشه به این که تو داری می بینی.
برادران و خواهران لبنانی ما! ما هم در کشورمون مادران و پدرانی داریم که با شما همدرد هستند. ما هم بچه هایی داریم که طمع بی سرپناهی رو چشیدند. ما هم مجروحانی داریم که بیست ساله دارن درد رو با تموم وجودشون احساس می کنن. همدردی ما رو قبول کنین.
میاد. میاد. چند وقت دیگه میاد و انتقام همه ی دردهای شما و همه ی دردهایی که از صدر اسلام باقی مونده رو می گیره. خودش گفته وقتی زمین رو ظلم فراگرفت حجتم رو می فرستم. میاد. دیگه زیاد نباید دور باشه. یه روز از همین روزهاست.
برادرم ... خواهرم... پیروزیت مبارک. جاری باشی...
پی نوشت:
بیانیه وبلاگ نویسان معترض به سیاستهای جنگ طلبانه اسرائیل
ترجمه این بیانیه برای سازمان ملل و سازمان بین المللی دیگر ارسال می شود. شما هم امضاء کنید .