یک اصطلاحی بین طلبهها هست به نام «حمل بر...». سه نقطهی انتهای آن با چیزهای زیادی ممکن است پر شود. مثل «حمل بر صحت»، «حمل بر بیکاری»، «حمل بر دروغگویی»، «حمل بر صداقت». و به طور کلی «حمل کردن» در جایی به کار میرود که شما در موضوع خاصی بین دو چیز شک داشته باشید یا این که دقیقا نتوانید تشخیص دهید که واقعیت کدام است و بیایید به خاطر اعتماد به شخصی یا چیزی یکی از آن دو مورد را انتخاب کنید و اصطلاحا «حمل بر آن مورد» کنید.
مثال:
شما خبری را از کسی میشنوید که مثلا در فلان روز فلان اتفاق افتاده است. بعد شک میکنید که آیا این خبر درست است یا نه. منبع خبری شما هم احتمال اشتباه را دارد چون معصوم نیست ولی با همه این حرفها شما اعتماد میکنید و حمل بر صحت میکنید. یادم نمیآید کجا ولی اگر اشتباه نکنم جایی از آقا شنیدم که به مسئولین میگفتند در برخوردهاتان با مسئولین زیردست و بالادست «حمل بر صحت» نکنید. حالا چیزی شبیه به این مضمون. (حمل بر صحت کنید!)
در تابلوی مدرسهمان حدیث قشنگی نوشته بود: «کذب بالمرء کذبا...»، یعنی در دروغگویی شخص، همین بس که هر چه را میشنود برای دیگران بازگو کند. یعنی این که چی؟ حمل بر صحت نکنید. تا یقین به حرفی پیدا نکردهاید آن را جای دیگر نقل نکنید، روی آن حساب باز نکنید.
به خصوص که منبع اطلاعاتی شما منحصر در یک نفر باشد و آن یک نفر هم چه بسا از دید محدود خود همه چیز را دیده باشد یا این که به خاطر نادانیاش وقایع را به اشتباه برای شما بازگو کند یا این که او هم دچار حمل بر صحت اطلاعات شده باشد.
ای بابا! از بس گفتم «حمل بر صحت» قیافهام حمل بر صحت شد!