تا حالا در مورد ترکیب «حقوق بشر» فکر کردید؟ دقت کردید که بعضی از روشنفکران امروزی محور زندگی رو بر حقوق می گذارن؟ و آیا تا حالا در این مورد هم فکر کردین که ممکنه این مبنا از اصل و اساس اشتباه بنا شده باشه؟
به نظر میاد خلقت انسان بر اساس تکلیف های او بنا شده نه حقوق او. البته وقتی تکلیف بر گردن کسی اومد به دنبال اون حقوق هم میاد ولی مهم اینه که کدوم یک از حق و تکلیف محور باشن چون وقتی حقوق بشر محور شد، محور دنیا «خود» و «من» خواهد شد در حالی که محور دنیا باید بر عبودیت و بندگی باشه.
اگه دقت کرده باشین چینش بر اساس تکلیف بشر، خیلی کامل تره و نتیجه بهتری هم می ده. تکلیف انسان به سه دسته تقسیم شده. تکلیفش نسبت به خدا، تکلیفش نسبت به دیگران، و تکلیفش نسبت به خودش. خوبی این تقسیم اینه که هر سه تکلیف از یک قدرت بزرگتر کنترل می شه و انسان اگر در هر یک از اینها حتا تکالیف خودش کوتاهی بکنه از جانب خدا مؤاخذه می شه. ولی اگر مبنا، حقوق بشر باشه خودش می تونه نسبت به حق خودش کوتاهی کنه و این باعث می شه نظم خلقت به هم بریزه.
از همه اینها گذشته، وقتی به خاطر علاقه به یکی دیگه آدم همه کارهاش رو انجام بده لذت زندگی خیلی بیشتره. خدایی بیشتر نیست؟