سفارش تبلیغ
صبا ویژن

امشب خیلی دلم می خواست شب عیدی، یک هدیه از طرف خدا بگیرم. کتاب حدیث رو باز کردم که این حدیث اومد. من کلی براش اشک ریختم. واقعا هدیه ی دلنشینی بود. حالا من هم اون رو به شما هدیه می دم. سعید ابن ابی راشد از یعلی عامری نقل می کند:

برای رفتن به میهمانی ای که رسول خدا (صلی الله و علیه و آله) را به آن دعوت کرده بودند با آن حضرت همراه شد. رسول خدا جلوی مردم به راه افتاد و حسین (علیه السلام) با بچه ها مشغول بازی بود. رسول خدا خواست او را بگیرد اما او این طرف و آن طرف می دوید. پیامبر شروع به خنداندن و شوخی کردن با او کرد تا این که حسین (علیه السلام) را گرفت. یک دستش را پشت گردن، و دست دیگرش را زیر چانه ی او گذاشت و دهانش را بر دهان حسین گذاشت و دهانش را بوسید و گفت: حسین از من است و من از حسینم. خدا دوستدار حسین را دوست بدارد.

متن عربی حدیث:‏

سعید بن ابی راشد عن یعلی العامری:‏ انه خرج مع رسول الله صلی الله علیه و اله و سلم الی طعام دعوا له قال فاستقبل رسول الله امام القوم و حسین مع الغلمان یلعب فاراد رسول الله ان یاخذه فطفق الصبی یفر هاهنا مرة و هاهنا مرة فجعل رسول الله یضاحکه حتی اخذه قال فوضع احدی یدیه تحت قفاه و الاخری تحت ذقنه فوضع فاه علی فیه یقبله فقال حسین منی و انا من حسین احب الله من احب حسینا ...

عید امروز و فردا و پس فردا بر همه ی شما مبارک.


نوشته شده در  دوشنبه 85/6/6ساعت  10:5 عصر  توسط کلرجی‏من 
  نظرات دیگران()


لیست کل یادداشت های این وبلاگ
من...
لباس تنگ کلرجی‏من
راز داوینچی
کاریکاتوریست دانمارکی یا ایرانی؟!
من کلرجی‏من نیستم
چشم‏های خدا
سیب بی هسته، بی‏سوک
خوشحالی یا ناراحت؟
برف‏پاک‏کن
سکر
حمل بر صحت
اتحاد متحاد دیگه چه صیغه‏ایه؟!
دعوای حرفه‏ای
مردم، روان‏شناسان بالفطره
من یک آدم بی‏کارم
[همه عناوین(218)]