سفارش تبلیغ
صبا ویژن

( نکته:‏ این ها چند خط حرف دله. لطفا گیر ندهید و سوال هم نپرسید. قربون دستتون! )

طراوت،‏ تحرک،‏ معصومیت، شیطنت...

نمک، شکر، قند، انار، سیب ترش...

گل همیشه بهار، گل بنفشه، گل شب‏بو، گل یاس بنفش...

نفس عمیق... اون قدر عمیق که به سرفه کردن می افتی. وقتی که شب عید، با لباس نو، صدای فواره حوض، سنگ‏فرش‏های خیس، بوی طراوت، ریسه لامپ، جنب و جوش مردم،‏...

و تو موندی و یک شاخه گل شب‏بو که روی هر کدوم از گلبرگ‏های کوچیکش یک قطره شبنم نشسته... نگاه عمیق... اون قدر عمیق که چشمات سیاهی می ره، اون قدر که یه دفعه هر گلبرگی تبدیل به دو تا می‏شه و اون دو تا از هم دور می شن... و باز برمی گردند، نزدیک می شن و دوباره تبدیل به یکی می شن....

گل بنفشه... بنفش، زرد، آبی، سفید... با ساقه‏ی کوتاه و برگ‏های کوچیک، کف خاک مرطوب باغچه،‏ لباس نوی اتو شده، شب عید، صدای شرشر آب، مادر با شیلنگ روی سنگ فرش کف حیاط آب می پاشه. از بیرون در صدای میهمون‏ها میاد ...

و تو ... و تو تازه احساس درونت رو نسبت به کسی کشف می کنی: عمیق ... نفس عمیق... نگاه عمیق... تپش سریع قلب...

تحرک... معصومیت... لطافت... تحرک.... معصومیت ... لطافت....


نوشته شده در  یکشنبه 85/7/9ساعت  6:48 عصر  توسط کلرجی‏من 
  نظرات دیگران()


لیست کل یادداشت های این وبلاگ
من...
لباس تنگ کلرجی‏من
راز داوینچی
کاریکاتوریست دانمارکی یا ایرانی؟!
من کلرجی‏من نیستم
چشم‏های خدا
سیب بی هسته، بی‏سوک
خوشحالی یا ناراحت؟
برف‏پاک‏کن
سکر
حمل بر صحت
اتحاد متحاد دیگه چه صیغه‏ایه؟!
دعوای حرفه‏ای
مردم، روان‏شناسان بالفطره
من یک آدم بی‏کارم
[همه عناوین(218)]