سلام .... ماشين مشتي ممدلي نه بوق داشت نه صندلي .... به جاش يه رانندهي بادل و باعشق داشت داشت كه يه تار گنديدش ميارزيد به تمام اونايي كه برا خودشون راننده دارن.كل عشقش اينه كه يه روزي يه ماشيني داشته باشه وبتونه با اون ماشينش اين خيابونهاي پر از درد وغم پايتخت خراب شده رو طي كنه وبتونه با خيال راحت تو ماشيني كه برا خودشه نوار محمود كريمي بذاره وهي بره بالا وهي بياد پاين و هر شب چهارشنبه به عوارض قم وجمكران مبتلا بشه .... هي آقا شما ميگي قالتاق؟ شما ميگي مرفه بي درد ؟ شما ميگي؟ اينم نوار اون ماشيني كه توش بودي. اين رو ميخوند مگه نه:ديشب اومدم خونتون نبودي ....راستشو بگو كجا رفته بودي؟تو رو با رقيب من ديده اند در جاجرود ....كه با هم گرم سخن نشسته بودي لب رود ....(باصداي عباس قادري بخوانيد!!) حامد جون دوست دارم به مولا ....مارو دعا كن.التماس دعا .... يامحمد وعلي