این روزا خیلی یاد اون زمانی میافتم که جمعی از خبرنگارها در سانحه هوایی کشته شده بودند، اون چند روز عزای صدا و سیما رو هیچ وقت یادم نمیره. همین طور برنامههایی که برای شادروان پوپک گلدره تهیه شده بود. این چند روزه هی اون روزا توی ذهنم تداعی میشه. چرا؟
شاید به خاطر شباهتهایی که داره!!!
اون روزا همه مردم ایران حتا رانندههای بیابون، حتا بقال سر کوچهمون توی اصفهان، حتا پیرمردهای از کار افتاده محلهمون همه میدونستند که پوپک گلدره فوت کرده همه براش فاتحه میخوندند. برای خبرنگارها هم همین طور، تا مدتها صدا و سیما عزا گرفته بود. ولی حالا؟!!
الان توی اصفهانم. زندگی پاییزی و زیبای مردم به خوبی و خوشی برقراره. کسی خبر نداره. شاید بعضی جاها درد اجبار عزای عمومی توی پایتخت فرهنگی جهان اسلام! پرچم سیاه آویزون کردند. یکی از بچهها میگفت:
«بچهها توی دانشگاه به استاد میگفتند استاد یکی از این حاج آقاهای قم فوت کرده؛ کلاس رو تعطیل کنین!»
حالا این حاجآقا کی هست؟ چه فرقی میکنه؟؟؟!!!!