یه موقع اول کارته، یه موقع تازه کاری، یه موقع تو جو قرار گرفتی، یه موقع بچهای.... خب اشکالی نداره. ولی اگه این طوری نیست زود بیا بیرون. زود از حالت آماتوری خارج شو.
میاد کامنت میذاره که «وبلاگ خوبی داری و به من هم سر بزن و از اومدنت خوشحال میشم». وارد وبلاگش که میشی هزار تا پیغام و پسغام میده و بعدش میپرسه اسمت چیه؟ و پس زمینه وبلاگ چه رنگی دوست داری؟ و شماره کفش پسر همسایهتون چنده؟ و انقلاب صنعتی در کدوم دوره اتفاق افتاده ... و بعد یهو صفحه شروع میکنه به لرزیدن و یه موجوداتی شروع میکنن دور موس چرخیدن و یهو از بالای وبلاگ برف و بارون هم راه میافته و یه بابانوئلی هم از توی کلاه خودش میاد بیرون و با لهجهای که از حروف انگلیسی به سختی درست شده میگه: «شلام. به وبلاگ من خوش اومدی!».
بعد که یه نیگاه به سر تا پای وبلاگ میندازی یه حرف حساب توش پیدا نمیشه. چند تا عکس عشقولانه و نوشتههای صد تا یه غاز و یه آهنگ زاغارت و هزار تا چراغ و چشمکزن توی سر تا پای وبلاگ و بقیه ماجرا...
البته این روزا از این وبلاگها کمتر توی دست و پامون پیدا میشه. یعنی جوگیری هم برای خودش مدلهای مختلف داره، بعضی فقط نرخشون عوض شده و الا همونهایی هستند که از اول بودند. اگه اون روز برای دو تا کامنت و بیست تا بازدید ذوق میکرد امروز ذوق کرده که رفتم توی پربازدیدهای دیروز پارسی بلاگ و صد و نود و بیست تا کامنت داشتم.
بابا! (با خودم هم هستم) تا کی میخوایم گیر این چیزا باشیم؟ به خدا فلسفه وجودی کامنت و آمار یه چیز دیگهست. آمار وبلاگ چیزیه که قبل از کلاس گذاشتن و قیافه گرفتن و به رخ این و اون کشیدن و ادعای بهترین بودن، مال ارزیابی شخصی خودته، مال این که بفهمی توی مدتی که وبلاگ نوشتی چند نفر مشتری دائم نوشتههات شدند، چند نفر نوشتههات براشون ارزش داره، چند نفر براشون میصرفه وقتشون رو برای خوندن مطلبت صرف کنند. و الا آماری که با برنامه بالا بره و با کامنتهای تبلیغاتی و لینکباکسهای چنین و چنان (!) و کلمات کلیدی بیربط و ...، به درد خود آدم هم نمیخوره چه برسه به گول زدن بقیه. چه برسه به بهترین شدن!
یه کم بیایم وبلاگنویس بشیم. یه کم بیایم به فکر وقت دیگران باشیم. یه کم بیایم به شعور مخاطب احترام بذاریم. یه کم بیایم از آماتور بودن خارج شیم...