آن روز که به محمد گفتم «میممثلمادر» را شش بار دیدهام گفت: «دیوانگی که گنبد و بارگاه نداره!». حکما اگه این بار بهاش بگویم امروز برای پنجمین بار «مناو»ی آقای امیرخانی را خواندم باز همان جلمه را بگوید. ولی خب به قول بچهها گفتنی: «دلیل نمیشه. یکی داری، یکی نداری دیجه!»
حالا امروز هم دارم میرم برای جشنواره فیلم فجر. سهم امروز ما دو تا فیلمه از بخش سودای سیمرغ: یکی «مصائب دوشیزه» از آقای مسعود اطیابی، یکی هم فیلم «اتوبوسشب» از آقای کیومرث پوراحمد. به دومی بیشتر امید دارم. احتمالا دوشنبه هم بعد از کلاس برم دو تا بلیت دیگهم رو خرج کنم. تا خدا چی بخواد. فقط خدا کنه مامانم این نوشته رو نبینه که کلهم رو میکنه:
«این که میگی کار دارم و درس دارم و نمیرسم و بعدا میام اصفهان و سرم شلوغه و اینها همین گشت و گزارهاست دیگه؟! دیروز کاشان، امروز تهران، حتما فردا هم سر از قونیه در میارین!»
به قول بچهها گفتنی: «دیوانهگی که گنبد و بارگاه نداره!». حالا دیوانگی گنبد و بارگاه داشته باشه یا نداشته باشه، هنر خرج داره. باید برای هنر مایه گذاشت. وقتی، پولی، دلی،...