اگر هم فكر كنيم كه اين جهان خودش داره ميچرخه ...
اصلا يه سوال چرا همش از خودمون و ديگران مي پرسيم خدائي هست يا نه خب اگه نبود كه اصلا اين سوال در ضمير ناخودآگاه ما پيش نمي آمد چون كه اصلا چيزي برامون مهم نبود و همه چيز رو بي حساب كتاب حتي از نوع شخصي رد و بد مي كرديم
پس چرا وقتي از همه جا درمونده ميشيم حتي از كساني كه دوستشون داريم و عاشقشونيم تو خودمون فرو ميريم و با خودمون مشكلات رو حلاجي مي كنيم و ميبينيم كه هيچ كس رو بجز اونكه هميشه تو ضمير ناخودآگاهمونه براي درددلمون پيدا نمي كنيم و يهو ميبينيم هميشه اي ن او بوده كه باهاش حرف زديم
بيائيد بعد از بيان سوالامون اول پيش خودمون يكم روشون فكر كنيم
مطمئن باشيد به جاهايي ميرسيم