سفارش تبلیغ
صبا ویژن

امروز در گردهمایی مجمع وبلاگ‏نویسان مسلمان شرکت کردم. از آن‏جایی که بین جلسه‏های مشابه که در یک سال گذشته در تهران شرکت کرده بودم، بهتر از بقیه بود جای تشکر و امیدواری داره. ان‏شاء‏الله که از ظرفیت‏های این مجمع به بهترین صورت استفاده بشه. فقط دو تا نکته توی دلم مونده دلم می‏خواد بگم که البته هیچ ربطی به هم ندارند:

یکی این که دعوت‏ میهمان هیچ وقت قانونش این طوری نیست. باور کنید که همه جا اول با آقا یا خانم میهمان تماس می‏گیرند و از اون می‏پرسند که آیا شما می‏تونین تشریف بیارین یا نه. بعد اگه ایشون فرصت داشت، توی تبلیغات می‏نویسند که مثلا با حضور دکتر تهرانی یا حاج‏آقای نجمی یا هر میهمان شریف دیگه. ولی به نظر می‏رسید که نه آقای نجمی، نه آقای دکتر تهرانی و نه آقای قرائتی خبر نداشته‏اند که قرار است در چنین جمعی سخنرانی کنند. و خب طبیعی است که کار به هم بریزد و هیچ یک از این آقایان تشریف نیاورند. اگر آقای نیلی هم تشریف نمی‏آوردند که دیگه واقعا ناجور می‏شد.

دوم این که از روحیه یکی از آقایونی که در جلسه شرکت داشتند و مدیر یکی از سرویس‏بلاگ‏ها هم هستند خوشم نیامد. از این که منفعلانه، بچه‏گانه و احساسی صحبت کردند حس بدی به من دست داد. وقایعی که چند ماه قبل در مورد همون سیستم پیش اومده بود، تازه برام قابل فهم شد. البته این حرف‏ها نوعی سلیقه شخصیه. فقط از روحیه ایشون خوشم نیومد. خب خوشم نیومد دیگه. ای بابا! همین طور که از روحیه ابوذر هم خیلی خوشم اومد. تا حالا از نزدیک ندیده بودمش. از این که آدم در بند خیلی از قوانین و کلاس‏های مرسوم نباشه خیلی حال می‏کنم. همین. دلم می‏خواست یه گزارش از جلسه بنویسم. یعنی نوشتم ولی حال نداشتم توی وبلاگم بنویسمش. حسش نبود.


نوشته شده در  پنج شنبه 85/10/28ساعت  10:22 عصر  توسط کلرجی‏من 
  نظرات دیگران()


لیست کل یادداشت های این وبلاگ
من...
لباس تنگ کلرجی‏من
راز داوینچی
کاریکاتوریست دانمارکی یا ایرانی؟!
من کلرجی‏من نیستم
چشم‏های خدا
سیب بی هسته، بی‏سوک
خوشحالی یا ناراحت؟
برف‏پاک‏کن
سکر
حمل بر صحت
اتحاد متحاد دیگه چه صیغه‏ایه؟!
دعوای حرفه‏ای
مردم، روان‏شناسان بالفطره
من یک آدم بی‏کارم
[همه عناوین(218)]