یه کامپولوتر، با یه خطی اونترنتی پرسرعتی ایدیاسال، این دور و ورا هست. البته قبلنترا یه جایی دیگه بود حالا اومدهس یه جایی بهتر. چرا بهتر؟ چون اومدهس یه جایی که موقعی انجامی کارام میتونم پیچی رادیون را باز کنم و در حینی کار به برنامای رادیو جوان گوش کنم. اونور که بود نیمیشد چون صداش توی سالون میپیچید آ مردوم اذیت میشدند. کمکم صداشونم در میومد که اوووووی صداشا کم کن.
ولی حالا اومدهس اینوری ساختمون. یهدونه پنجرهم کنارش هست که تا وازش میکنم همچین بادی خبی میاد که نگو آ نپرس. خیلی خبس. هوام کمکم دارد خنک میشِد. خلاصه، شبا قبل از رفتن، یعنی ساعتی هشت و خوردهی، میام سراغی کلرجیمنا و یه سر و سامونی بش میدم. البته یه بارم صبحا که میخوام برم مدرسه سری راه میرم کافینت، قبل از ظهرم که میخوام از کلاس برگردم میرم یه کافینتی دیگه. بعد از ناهار هم گاهی وقتها یه سری بهش میزنم. بعدم که میام هنرگاه دیگه آخری کار باید حتما یه سری بش بزنم و الا شب درست خوابم نیمیبرد. بعدم که از هنرگاه اومدم بیرون که برم خوابگاه یهوی میرم کافینت و دوباره یه تابی توی وبلاگی رفقا میزنم. ولی خب معمولا اینجور مواقع کامنتم نیمیاد.
حالا از ما گفتن بود. مواظب باشیند که خیلی با دوستای وبلاگیدون رفیق نشین؛ چون که داغوندون میکنه. یعنی مجبوردون میکنه بیشتری پول تو جیبیدونا خرجشون کنید. از خرج کافینت آ کارتی اشتراک گرفته تا خرجی مسافرتا و هدایا و ... و ... و... . از من عبرت بیگیرین. بازم انگار تب دارم... دارم هذیون میگم!